دیکشنری
داستان آبیدیک
fossil bed
فارسی
1
گردشگری
::
بستر فسیلی
واژگان شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FORWARDLY
FORWARDNESS
FORWARDS
FORWEARIED
FORWORN
FOS
FOSAMPRENAVIR
FOSHER BOAT
FOSS
FOSSA
FOSSATE
FOSSE
FOSSETTE
FOSSICK
FOSSIL
FOSSIL BED
FOSSIL FUEL
FOSSIL ICE
FOSSILIFEROUS
FOSSILIST
FOSSILIZATION
FOSSILIZE
FOSSILOGY
FOSSILOLOGY
FOSSORIAL
FOSTER
FOSTER BROTHER
FOSTER CHILD
FOSTER DAUGHTER
FOSTER FATHER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید